د..ن.......

ساخت وبلاگ
به پایان آمدیم دفتر ولی حکایت همچنان باقی ست...آری! به پایان آمد سال 1398 ولی زندگی همچنان باقیست... :)سالی پر از فراز و نشیب رو پشت سر گذاشتیم ، سالی رو پشت سر گذاشتیم که مطمئنن دوست نداریم باز هم تج د..ن..........ادامه مطلب
ما را در سایت د..ن....... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebrahimigiv بازدید : 75 تاريخ : جمعه 15 فروردين 1399 ساعت: 11:01

حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه ایگفت یا باد است یا خواب است یا افسانه ای !گفتمش احوال عمرم را بگو تا عمر چیست؟گفت یا برق است یا شمع است یا پروانه ای…گفتمش آنان که میبینی بر او دل بسته اند؟!گفت یا کورند یا مست اند یا دیوانه ای(ابوسعید ابوالخیر) صادق باش ، هنگامی که فقیریساده باش ، وقتی ثروتمندیمودب باش ، وقتی در قدرتیوسکوت کن ، هنگامی که عصبانی هستی …..انسان بودن، خود به تنهایی یک دین است که پیروان چندانی ندارد. اگر خوب زندگی کنی لزوما شاد نمی شویاما اگر شاد باشی خوب زندگی خواهی کرد..دست نیافتنی ترین چیززمان از دست رفته است … ﮔﻮﺗﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ :ﺍﮔﺮ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ د..ن..........ادامه مطلب
ما را در سایت د..ن....... دنبال می کنید

برچسب : متون,نوشته,توصیه,فلسفی, نویسنده : ebrahimigiv بازدید : 68 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 16:19

  پس از رسيدن يک تماس تلفنی برای يک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بيمارستان شد او پس از اينکه جواب تلفن را داد، بلافاصله لباسهايش را عوض کرد و مستقيم وارد بخش جراحی شد.او پدر پسر را ديد که در راهرو می رفت و می آمد و منتظر دکتر بود. به محض ديدن دکتر، پدر داد زد: چرا اينقدر طول کشيد تا بيايی؟ مگر نمي دانی زندگی پسر من در خطر است؟ مگر تو احساس مسئوليت نداری؟پزشک لبخندی زد و گفت: "متأسفم، من در بیمارستان نبودم و پس از دريافت تماس تلفنی، هرچه سريعتر خودم را رساندم و اکنون، اميدوارم شما آرام باشيد تا من بتوانم کارم را انجام دهم.پدر با عصبانيت گفت:"آرام باشم؟! اگر پسر خودت همين حالا توی همين د..ن..........ادامه مطلب
ما را در سایت د..ن....... دنبال می کنید

برچسب : هرگز,ندانسته,مورد,قضاوت,نکنيد, نویسنده : ebrahimigiv بازدید : 68 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 16:19

هنگامی که جوان بودم زندگی خانوادگی وحشتناکی داشتم. تنها به این دلیل به مدرسه میرفتم که بتوانم چند ساعتی از خانه دور باشم و خودم را میان بچه های دیگر گم کنم. عادت کرده بودم مثل یک سایه، بی سر و صدا به مدرسه بیایم و به همان شکل به خانه برگردم. هیچ کس توجهی به من نداشت و من نیز با کسی کاری نداشتم. ترجیح میدادم هیچ توجهی را به خود جلب نکنم زیرا باور داشتم همه از من بدشان میآید. گرچه در خلوت خود تمنای دیده شدن و توجه را داشتم.زندگی سایه وار من به همین شکل میگذشت تا اینکه لنی (Lenny )به مدرسه ما آمد. لنی دبیر ادبیات انگلیسی در دبیرستان ما بود. 42 ساله، با ریش کم پشتی که تمام صورتش را پوشانده بود و ل د..ن..........ادامه مطلب
ما را در سایت د..ن....... دنبال می کنید

برچسب : مراقب,آنچه,گویید,باشید, نویسنده : ebrahimigiv بازدید : 70 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 16:19

روزی معلمی از دانش آموزانش خواست که اسامی همکلاسی هایشان را بر روی دو ورق کاغذ بنویسند و پس از نوشتن هر اسم یک خط فاصله قرار دهند .سپس از آنها خواست که درباره قشنگترین چیزی که می توانند در مورد هرکدام از همکلاسی هایشان بگویند ، فکر کنند و در آن خط های خالی بنویسند .بقیه وقت کلاس با انجام این تکلیف درسی گذشت و هرکدام از دانش آموزان پس از اتمام ،برگه های خود را به معلم تحویل داده ، کلاس را ترک کردند .روز شنبه ، معلم نام هر کدام از دانش آموزان را در برگه ای جداگانه نوشت ، وسپس تمام نظرات بچه های دیگر در مورد هر دانش آموز را در زیر اسم آنها نوشت .روز دوشنبه ، معلم برگه مربوط به هر دانش آموز را تحو د..ن..........ادامه مطلب
ما را در سایت د..ن....... دنبال می کنید

برچسب : شاید,فردا,باشد, نویسنده : ebrahimigiv بازدید : 71 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 16:19

یزی برایت تعریف کنم. دوستی به تازگی در مورد تو میگفت...همسایه حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذراندهای یا نه؟گفت: کدام سه صافی؟اول از میان صافی واقعیت. آیا مطمئنی چیزی که تعریف میکنی واقعیت دارد؟ گفت نه. من فقط آن را شنیده‌ام. شخصی آن را برایم تعریف کرده است.سری تکان داد و گفت: پس حتما آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذراندهای. یعنی چیزی را که میخواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالیام می‌شود.گفت: دوست عزیز، فکر نکنم تو را خوشحال کند. بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمیکند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده، رد شده است. آیا چیزی د..ن..........ادامه مطلب
ما را در سایت د..ن....... دنبال می کنید

برچسب : صافی,کنید, نویسنده : ebrahimigiv بازدید : 66 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 16:19

اللَّهُمَّ عجل لِوَلِیِّکَ الفرج عشق موفقیت زندگی زني هنگام بيرون آمدن از خانه , سه پيرمرد با ريش هاي بلند سفيد را ديد که جلوي در نشسته اند. زن گفت:هر چه فکر مي کنم شما را نمي شناسم؛ اما بايد گرسنه باشيد. لطفا" بيايد تو و چيزي بخوريد. آنها پرسيدند: آيا همسرت در خانه است؟ زن گفت: نه . آنها گفتند: پس ما نمي توانيم بياييم . غروب، وقتي مرد به خانه آمد، زنش براي او تعريف کرد که چه اتفاقي افتاده است. مرد گفت: برو به آنها بگو من خانه هستم و دعوتشان کن . زن بيرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. اما آنها گفتند: ما نمي توانيم باهمديگر وارد خانه بشويم. زن پرسيد: چرا؟ يکي از پيرمردها در ح د..ن..........ادامه مطلب
ما را در سایت د..ن....... دنبال می کنید

برچسب : موفقیت,زندگی, نویسنده : ebrahimigiv بازدید : 59 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 16:19

ما يك رفيقي داشتيم كه از نظر باحال بودن دو سه برابر ما بود (ديگر حسابش را بكنيد كه او كي بود)اين بنده خدا به خاطر مشكلات زيادي كه داشت نتوانست درس بخواند و در دبيرستان درس را طلاق داد و رفت سراغ زندگيش.زده بود توي كار بنائي و عملگي ساختمان (از همين كارگرهائي كه كنار خيابان مي ايستند تا كسي براي بنائي بيايد دنبالشان)از اينجاي داستان به بعد را خود اين بنده خدا تعريف مي كند:يه روز صبح زود زدم بيرون خيلي سرحال و شاد. با خودم گفتم امروز چهل، پنجاه هزار تومن كار ميكنم. حالا ببين! اگه كار نكردم! نشونت ميدم! (اين گفتگو ها را دقيقا با خودش بود!!) خلاصه كنار خيابون مثل هميشه منتظر بوديم تا يه ماشين نگه د..ن..........ادامه مطلب
ما را در سایت د..ن....... دنبال می کنید

برچسب : عاقبت,نخواندن, نویسنده : ebrahimigiv بازدید : 56 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 16:19

سه چیز مهم !سه چیز را با احتیاط بردار : قدم, قلم, قسمسه چیز را پاک نگهدار: جسم, لباس, خیالاز سه چیز خود را نگهدار: افسوس, فریاد, نفرین کردنسه چیزرا بکار بگیر : عقل, همت, صبراما سه چیز را آلوده نکن : قلب, زبان, چشمسه چیز را هیچگاه و هیچوقت فراموش نکن: خدا, مرگ, دوست خوب وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموزو دویدن که آموختی ، پرواز را---------------------راه رفتن بیاموز، زیرا راه هایی که می روی جزیی از تو می شود و سرزمین هایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند---------------------دویدن بیاموز ، چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زودباشی، دیر---------------------و پرواز را یاد بگیر نه د..ن..........ادامه مطلب
ما را در سایت د..ن....... دنبال می کنید

برچسب : مطالب,جالب,آموزنده, نویسنده : ebrahimigiv بازدید : 63 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 16:19


حکــــم ، اعــدام بود ...

اعدامـــی لــحظه ای مـــکث کــرد و بـــوسه ای بر طنــاب دار زد

دادســتان گفت:

صـــبر کنید آقــای زنــــدانــی این چــــه کـــاریست !؟؟

زنــدانی خـــنده ای کــرد و گفت :

بیچـــاره طـــناب نــمیزاره زمـــین بیفتم ،

ولی آدم ها !!!!! بدجـــور زمــینــم زدن ......!

د..ن..........
ما را در سایت د..ن....... دنبال می کنید

برچسب : بوسه,طناب, نویسنده : ebrahimigiv بازدید : 70 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 16:19